سلام بچه ها ...
بعد از این همه مدت که اومدم با کامنت های خیلی بدی از طرف افراد مواجه شدم...
شما که زحمت میکشی همچین کامنت هارو مزاری باید بدونید من با این حرفا نه عصبانی میشم نه میترسم چون باور دارم خدا حق الناس و نمیبخشه و جوابشونو میده.
من کامنت های بدو رو کاملا حذف میکنم و میسپارمتون به خدا.
پس فقط خودتونو از بین بردید
کامنت هارا حذف کردم و ازشون هم دلگیر نشدم (خب شاید واقعا منظوری نداشتن)
این داستان و شنیدید که:
روزی فردی توی بازار به مالک اشتر بی ادبی میکند وایشان بدون اینکه به اون فرد چیزی بگه میره.
بعدش هم اون فرد متوجه میشه که به کی این همه بی احرامی کرده و میترسه ایشان دستور بدهند که اورا مجازات کنند.
و وقتی دنبال مالک اشتر به راه می افتد برای عذر خواهی میبیند که ایشان وارد مسجد شدند.
مرد به طرف ایشان میرود و میگوید:من را ببخشید که بی احترامی کردم خواهشا من را مجازات نکنید!!!
مالک اشتر میگوید:به خدا سوگند امده اینجا تا برایت دعا کنم!!!
چون دیدم که تو انقدر راحت به مردم توحین میکنی و اذیتشان میکنی دلم برایت سوخت.فهمیدم که متوجه کار زشت خود نیستی !!
برای این به مسجد امدم تا دعا کنم خداوند تورا به راه راست هدایت کند.
من از اون وقتی که این داستان و خوندم فهمیدم به هیچ کس نباید توهین کنی حتی در فضای مجازی که کسی شمارا نمیشناسد.
دوستای خوبم که چنین کامنت هایی گذاشتید از نظر من برای بار اول اشکالی نداره اما به عنوان یه خواهر پیشنهاد میکنم که بهتره که همه ی ما از کار زیبای مالک اشتر درس بگیریم و شخصیت خودمونو حفظ کنیم.
بالاخره شما و من دختر هستیم و باید با شخصیت متانت رفتار کنیم.
حالا تصمیم با خودتونه....
شخصیت و آبرو یا....
پس یه لحظه فکر کنیدکه این کارا چقدر زشته...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دختری در اغوش باران و آدرس hiva-161.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.